Wednesday, December 28, 2005

دو طرفه سازي رابطه يا مردم آزاري

خدا نکنه يک شاعر خوش ذوق ابر افسرده در گير رابطه اي يک طرفه بشه! نتيجه شو بخونيد، زيباس
عطر زرد گل یاس و نمی خوام
نمره ی بیست کلاس و نمی خوام
من فقط واسه چشم تو جون می دم
عاشق های بی حواسو نمی خوام
عشق رو نقطه جوش و نمی خوام
دور گرد گل فروش و نمی خوام
اونی که چشماش به رنگ عسل
مجنون خونه به دوشو نمی خوام
من کسی با قد رعنا نمی خوام
چشم های درشت گیرا نمی خوام
دوست دارم قایق سواری رو ولی
جز تو از هیچ کسی دریا نمی خوام
مو های خیلی پریشون نمی خوام
آدم زیادی مجنون نمی خوام
می دونی چشم منو گرفتی و
جز تو هیچ از خدامون نمی خوام
من تورو می خوام اونارو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
اخه وقتی تو تو فکر من باشی
حق دارم بگم گناه و نمی خوام
حتی اون که بلد شکار کنه
صاحب تیر و تفنگو نمی خوام
شعر های تازه و ساده نمی خوام
اون که می گه اهل سازه نمی خوام
من دلم می خواد تورو داشته باشم
من دلم می خواد تورو داشته باشم
واسه این کارم اجازه نمی خوام
فال های جورو واجورو نمی خوام
نامه های راه دورو نمی خوام
واسه چی برم ستاره بچینم
ماه من تویی که نورو نمی خوام
آذر و خرداد و تیر و نمی خوام
آدم های سر به زیرو نمی خوام
من خودم
من خودم دیگه یه جور زندونی ام
حق دارم بگم اسیرو نمی خوام
حرف خیلی عاشقونه نمی خوام
دل رسوا و دیونه نمی خوام
یا تو یا هیچ کس دیگه به خدا
خدا هم خودش می دونه نمی خوام
خرداد و اردیبهشت و نمی خوام
بی تو من این سرنوشت و نمی خوام
یکی پرسید اگه آخرش نشه
حتی این خیال زشت و نمی خوام

بی تو چیزی از این عالم نمی خوام
تو فرشته ای من آدم نمی خوام
می دونی خیلی زیادی واسه من
همیشه عادتمه کم نمی خوام
من تورو می خوام اونارو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه! ولـــــــــــــــــــــــــــم کن

من و باش شعر و نوشتم واسه کی
تویی که گفتی شما رو نمی خوام
من تورو می خوام اونارو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
شعر از: مريم حيدرزاده
واقعا که
اينجور گير دادن کار خيلي بديه. اگر آدم رمانتيک در طرف مقابل باشه رابطه رو به زور دو طرفه ميکنه که جالب نيس چون ممکنه هر لحظه مجددا يه طرفه شه ولي ديگه دير شده باشه و اگه هم آدم عاقل طرف باشه پدرش در مياد و خلاصه نوع بدي است از مردم آزاري
اگه دوست داريد تو هپروت ايشون غرق بشيد بريد اينجا و ... غرق شيد

Saturday, December 17, 2005

نازی همدمیم سن

دوستان این مدت فشار کاری خیلی زیاد بود و با اینکه پر بودم از نوشتنی اما نشد. به خصوص از کنسرت دوست و همکار و همشهری عزیزم شادمهر باید حتما بنویسم براتون

هنوزم فرقی نکردم اما نتونستم طاقت بیارم. خواستم این ترانرو تقدیم کنم به مرام همه دوستان به خصوص دوست عزیزم میم چراغ که می دونم چه حالی میکنه باهاش و همینطور به روح پرفتوح آدولف هیتلر

حالا بیا