Saturday, January 28, 2006

شانزدهمين سالروز خاموشي هايده

هفته ي پيش شانزدهمين سالمرگ هايده بود.

قصد ندارم از قدرت صدا و تاثير گذاري و جاودانگي آوازهاش بنويسم که تکرار مکرراته. اما هر بار آهنگ "يا رب" هايده رو گوش مي دم به اين فکر مي کنم که چرا بيهوده مي گويد و بعد مي خواند: ر

اگر بيهوده مي گويم
مرا خاموش کن يا رب





آري ظاهرا همي بيهوده گفته بود! ر

يک مقدار خارج موضوع: ر
چندي پيش در به اصطلاح وبگردي سايت فارسي زباني ديدم ضد دين و مذهب که همه چيز را زير سوال مي برد. ادعاهايش بعضا خنده دار و نامربوط بود ولي براي افراد تاريک فکر مي توانست جذاب باشد! در يک بخش که خيلي معلوم بود با خودشان حال مي کنند نوشته بود "اثبات عدم وجود خدا" و بعد گفته بود که اگر خدا هست بيايد سايت ما را نابود کند تا بفهميم هست
نمي دانم آن سايت هنوز هست يا نه!!!! اما اصلا جالبي دنيا به اين است که هيچ چيز ماوراءاطبيعه اي وجود ندارد ولي در عين حال همه چيز شديدا نظم و قاعده دارد. اگر قرار بود خدا يا نماينده ي خدا هر روز صبح بيايد و همه ي افراد نا صالح رو با خواندن يک ورد غيب کند که خيلي جالب بود! ولي جالب تر اين است که بدون هيچ جادو و جمبل افراد ناصالح به طور خودکار از گردونه ي روزگار حذف شده و يا اصلاح مي شوند. ر
ببخشيد فلسفي شد. راستي تعبير بد نکنيد، اين بحث ربطي به هايده نداشت. او ناصالح نبود، بلکه چاق بود، خدا رحمتش کناد اما بايد کمتر مي خورد! ر

Monday, January 23, 2006

گل هیاهو

خدا نکنه یه ترانه ی بدون صاحاب (یعنی تولید شده در ایران و بدون کپی رایت) یه مقدار به دل بشینه. بقیه هنرمندا تا میشه گند میزنن بهش

اینو ببینین، آدم یه جوری میشه، مخصوصا اگه تو تورنتو باشه و خانم های {عذر میخوام} همجنسدوست رو در محیط زیاد ببینه


قبل از این هم به این آهنگ به متد های مختلف گند زده شده

Thursday, January 12, 2006

Swing Cool, Swing Hot, Swing Rosie!


Yep! This is Jazzy version of Kambiz with Toronto's most captivating jazz sirens: Swing Rosie.

Oh I love them. They're perfect.

Photo By: S. Lonelypour

Saturday, January 07, 2006

کاش

ای کاش در لیوان من بودی، می نوشیدمت
ای کاش در قوری بودی و به چای من طعم می دادی
ای کاش
ای کاش عسل بودی، با نان بربری می خوردمت
ای کاش شکر بودی، حل می کردمت در قهوه ی تلخ
ای کاش
ای کاش جای پنجره بودی و باز می شدی
ای کاش جای پره ی پنکه بودی و می چرخیدی
ای کاش
ای کاش می توانستم بنویسمت روی دیوار سفید با اسپری قرمز رنگ
ای کاش می توانستم بکارمت در گلدان کوچکی تا جوانه بزنی بی درنگ
ای کاش
ای کاش تابلوی نقاشی بودی، آویزانت می کردم روی دیوار
ای کاش یک تاکسی بودی، سوارت می شدم می رفتم بازار
ای کاش
ای کاش آستین پیراهنم بودی بالا می زدمت تا بشویم دستانم
ای کاش چسب دوقلو بودی تا با تو بچسبانم لبخند را به لبانم

شعر از: کامبیز ملکوتی