ای کاش در لیوان من بودی، می نوشیدمت
ای کاش در قوری بودی و به چای من طعم می دادی
ای کاش
ای کاش عسل بودی، با نان بربری می خوردمت
ای کاش شکر بودی، حل می کردمت در قهوه ی تلخ
ای کاش
ای کاش جای پنجره بودی و باز می شدی
ای کاش جای پره ی پنکه بودی و می چرخیدی
ای کاش
ای کاش می توانستم بنویسمت روی دیوار سفید با اسپری قرمز رنگ
ای کاش می توانستم بکارمت در گلدان کوچکی تا جوانه بزنی بی درنگ
ای کاش
ای کاش تابلوی نقاشی بودی، آویزانت می کردم روی دیوار
ای کاش یک تاکسی بودی، سوارت می شدم می رفتم بازار
ای کاش
ای کاش آستین پیراهنم بودی بالا می زدمت تا بشویم دستانم
ای کاش چسب دوقلو بودی تا با تو بچسبانم لبخند را به لبانم
شعر از: کامبیز ملکوتی